نوشته شده در 25 شهریور 1399، ساعت 10:39

اهمیت بازی در رشد اجتماعی کودک- خانم علیزاده مربی تخصصی بازی

اهمیت بازی در رشد اجتماعی کودک- خانم علیزاده مربی تخصصی بازی
خلاصه مطلب

علیزاده مربی تخصصی بازی

 

 

مقاله علمی در مورد اهمیت بازی برای کودکان 

اهمیت بازی در رشد اجتماعی کودک

بازی از مهمترین عوامل رشد جسمانی، عاطفی، اخلاقی، عقلانی و اجتماعی تلقی می‌شود. مهارت‌ها و تجارب کودک ازطریق بازی رشد می‌کنند و پشتوانه‌ی آن نیز وسایل، مو اد گوناگون، بزرگسالان و مربیان با تجربه‌ای هستند که بازی را بهترین طریق یادگیری و رشد کودک به حساب می‌آورند. " بازی توانای‌های کودک را به کار می‌اندازد و خلاقیت را به همراه می‌آو رد." کودکان ضمن لذت از بازی، مانند بزرگسالان به آن نگاه نمی‌کنند بلکه بازی جزیی از زندگی کودک و از ضروریات مسلم رشد است که با تولد آغاز می‌شود. بازی برای کودک یک فعالیت طبیعی و منطبق بر فطرت اوست و سبب رشد همه جانبه‌ی او می‌شود. کودک از بازی لذت می‌برد و انرژی بی‌پایانی برای انجام دادن آن دارد." او از طریق بازی نحوه‌ی زندگی در جامعه را می‌آموزد و برای بزرگسالی آماده می‌شود." کودک چه در خانه و چه در مهد کودک و کودکستان به فضای کافی برای بازی احتیاج دارد. او با بازی زندگی می‌کند، از بازی لذت می‌برد و ضمن آن مهارت‌های جدیدی کسب می‌کند. از طریق بازی، علاوه بر رشد، اتکای به نفس پیدا کرده و با آشنایی با محیط، حدود توانایی‌های خود را می‌شناسد و برای رفع کمبود‌های خویش تلاش می کند. او چیزهای گوناگون را با هم مقایسه کرده، اختلافات و تشابهات آنها را در می‌یابد و سعی می‌کند موارد استفاده آنها را نیز بیابد. در هنگام بازی، کودک نیروهای جسمانی و عقلانی خود را به کار می‌گیرد و مهارت‌های مختلفی را می‌آموزد، در بازی با سایر کودکان، چگونگی ایجاد ارتباط با آنها را فرا می‌گیرد و دیگران را بهتر می‌شناسد و از خود نیز شناخت بهتری به دست می‌آورد. " بازی، عواطف و احساسات کودک را بیدار می‌سازد و او را به سوی زندگی اجتماعی و قبول مسئولیت‌ها راهنمایی می‌کند." کودک در موقع بازی تمام توانایی‌های خود را به کار می‌گیرد و با انطباق این توانایی ها با محیطی که در آن زندگی می‌کند، موقعیت خود را در می‌یابد. کودک از طریق بازی کردن احساسات خود را بیان می‌کند و بدین وسیله، ترس و نگرانی‌های خود را ابراز می‌کند و در بسیاری از موارد مسائل خود را حل می‌کند." کودکان در بازی‌های گروهی، راه و رسم زندگی با دیگران را می‌آموزند و تجارب جدیدی کسب می‌کنند." این بازی‌ها نه تنها در رشد و شخصیت کودک موثر است، بلکه از طریق آنها می‌توان به رشد عاطفی و اجتماعی کودک نیز پی برد و برای مشکلات او چاره‌ای اندیشید.
چنانچه آدلر در این باره می‌گوید:
بازی بیشتر از هر چیز یک تمرین اشتراکی است. این تمرین‌ها کودک را قادر می‌سازد که احساسات اجتماعی خود را برآورده و ارضا کند.
کودکانی که از بازی‌ها و سرگرمی‌ها طفره می‌روند، به خاطر عدم تطابق صحیح با محیط، همیشه آمادگی سوء ظن و بدگمانی را دارند. این کودکان به راحتی خود را از همه‌ی بازی‌ها کنار می‌کشند و چنانچه آنها را در موقعیت بازی با دیگر کودکان قرار دهند، لذت و خوشی آنها را نیز ضایع می‌سازند. تکبر، کمبود احترام به خود، ترس حاصله از ایفای بد نقش خود در بازی، دلایل عمده‌ی این نوع رفتارها هستند. بنابراین از طریق مشاهده‌ی کودک در بازی قادر خواهیم بود که با اطمینان بیشتری میزان احساس اجتماعی او را مشخص کنیم.
کودک در بازی نه تنها احساسات اجتماعی خود را آشکار می‌سازد، بلکه فرصت می‌یابد که آن را رشد و گسترش دهد. بنابراین اگر یک کودک هنوز شیوه‌های قابل قبولی برای تعیین مکان خود در بازی پیدا نکرده باشد، باید فرصت‌هایی در اختیار او قرار گیرد که برای ملحق شدن به بازی دسته جمعی به گونه‌ای که موفق نیز بشود، تشویق شود. کودک از طریق بازی یاد می‌گیرد که چگونه در استفاده از وسایل بازی با دیگران سهیم شود و از این طریق حس تعاون و احترام به دیگران را در خود رشد می‌دهد. در حدود سه سالگی، کودک نسبت به کودکان دیگر و بازی با آنان علاقه‌مند می‌شود و به تدریج آمادگی پیدا می‌کند که حقوق دیگران را درک کند. وقتی کودک به این مرحله‌ رسید، زمان آشنایی و آموختن بازی‌های گروهی فرا می‌رسد.
اریکسون نیز بازی با دیگران را مطرح می‌کند و به نقش بازی‌های گروهی در سازگاری اجتماعی اشاره می‌کند: در سنین مهد کودک، بازیگوشی وارد حیطه‌ی وسیعی می‌شود؛ یعنی دنیایی که با دیگران قسمت شده است. کودک ابتدا با دیگران به صورت یک شی برخورد می‌کند، آنها را تفتیش می‌کند، به درون آنها می رود یا می‌خواهد که از آنها استفاده کند.
کودکی که بازی می‌کند، نقش خود را مرتب تغییر می‌دهد و مجبور می‌شود که چشم انداز خود را نیز تغییر دهد. در بازی‌های گروهی که دارای قواعد و مقررات است، بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند ( همان طور که نقش خود را می‌داند ) و همچنین باید توانایی گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد تا بتواند از این طریق پیش بینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد تا رفتار خود را با آن سازگار نماید. کودکانی که بازی می‌کنند بیش از هویت خود یاد می‌گیرند. آنها از طریق بازی کردن، نقش‌های مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی را که رفتار بازیگر را تنظیم می‌کند، می‌آموزند.
بازی اجتماعی به کودک فرصت می‌دهد تا دیدگاه خود را درباره‌ی هویت خود، تعامل با دیگران، نقش‌های اجتماعی واهمیت رفتار منطبق بر قواعد و مقررات رشد دهد.
این واقعیت که اجتماعات مختلف انسانی در نقاط مختلف کره‌ی زمین موجب پیدایش انواع گوناگون انسان متمدن می‌شود، موجب شده است که انسان شناسان و جامعه شناسان نیز به همراه روانشناسان، دانش استفاده از بازی در فرهنگ‌های مختلف جهان را ارائه دهند. آشکار است که بازی‌هایی که در آن کودکان نقش‌های اجتماعی را بازی می‌کنند از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است و بستگی به الگویی دارد که برای تقلید در دسترس است. یعنی وضع خانوادگی و ساختار اجتماعی، بر انتخاب کودک از فعالیت‌های بازی تاثر می‌گذارد.
به عبارت دیگر " انواع گوناگون بازی‌ها به سیستم اجتماعی و فرهنگی، مذهب و محیط طبیعی و زیستی آن جامعه ارتباط دارد." بنابراین جزئیات مجموعه‌ی بازی‌هایی که یک جامعه در دسترس اعضایش قرار دهد، به وسیله‌ی ارزش‌ها و شیوه‌ی زندگی آن جامعه تعیین می‌شود.
برای روشن شدن این مطلب می‌توان یک پدیده‌ی مشترک فرهنگی مانند بازی با عروسک را بین دو کشور با دو فرهنگ متفاوت مانند ایران و ژاپن مورد بررسی و مقایسه قرار داد و به این ترتیب میزان جامعه پذیری و فرهنگ پذیری و رشد اجتماعی کودکان به وسیله‌ی عروسک‌ها را مشخص کرد. عروسک می‌تواند با تخلیه‌ی یک سری عواطف و احساسات انسانی در کودک سبب رشد عاطفی و اجتماعی کودک شود. تخلیه‌ی این عواطف زمینه‌های رشد و تکامل عاطفی کودک را فراهم می‌کند. بنابراین، همین تخلیه‌ی عاطفی موجب تکامل عواطف اجتماعی و گرایش کودک به ارتباط اجتماعی می‌شود. زیرا وقتی کودک در‌می‌یابد می‌تواند با عروسک رابطه‌ای مفید و موفق ایجاد کند، در اصل تجارب موفقی را در ارتباط با دیگری به دست آورده است که همین تجارب موفق رابطه‌ی کودک با عروسک می‌تواند راهگشای روابط گرمتر و صمیمی‌تری در آینده برای کودک باشد. البته مشروط به این که کودک در چنین ارتباطی با نگرشی مثبت از سوی خانواده تایید شود وگرنه احساس گناه و ناکامی باعث بی‌میلی و عدم تمایل کودک به چنین روابطی می‌شود. مطلب زیر که نتیجه‌ی تحقیق میان خانواده‌های ایرانی و ژاپنی است. بیانگر دیدگاهشان درباره‌ی عروسک بازی‌ است و مشخص می‌کند که تا چه حد کارکردهای عروسک‌ها از نگرش آنها متفاوت بوده است و این دو ملیت به صورت‌های مختلفی به این پدیده‌ی مشترک فرهنگی نگاه می‌کنند.
دیدگاه خانواده ایرانی پیرامون عروسک
1-     وسیله سرگرمی کودکان.
2-     رابطه عروسکی نوعی بازی است.
3-     عروسک وجودی بدون جایگاه و نقش اجتماعی.
4-     در صورت خراب شدن دور انداخته می‌شود.
5-     بی‌نیاز ارتباط و عدم لزوم نگهداری درازمدت آن.
6-     عدم وجود حمایت اجتماعی و توجه به عروسک.
7-     آزاد بودن کودک در رفتار با عروسک.
دیدگاه خانواده ژاپنی پیرامون عروسک
1-     وسیله رشد اجتماعی کودکان.
2-     رابطه عروسکی نوعی از زندگی است.
3-     وجودی قابل احترام و دارای نقش اجتماعی.
4-     در صورت خراب شدن باید تعمیر شود آن هم در بیمارستان مخصوص عروسک‌ها.
5-     نیازمند ارتباط اجتماعی و لزوم برای نگهداری.
6-     وجود حمایت اجتماعی و توجه به عروسک.
7-     مقید بودن کودک به درست رفتار کردن با عروسک.
مطابق مطالب فوق می‌توان متوجه این نکته شد که دیدگاه‌های کودکان ایرانی درباره عروسک‌های خود نسبت به دیگدگاه‌های بزرگترهای خود فاصله‌ی بیشتری دارد. در حالی که در ژاپن نزدیکی نوع دیدگاه و تصوری که خانواده و فرزندان به عروسک‌ها دارند، سبب نوعی روانی و تسهیل ارتباطی میان کودک، عروسک و خانواده شده است. در چنین حالتی کودک از عروسک مراقبت می‌کند و نیازمندی‌های او را برآورده می‌سازد. بنابراین مسئولیت و درک کودک از روابط اجتماعی افزایش می‌یابد.
" تا زمانی که بزرگسالان دنیای کودکی و بازی‌های کودکانه را جدی نگیرند، امکان رشد اجتماعی و پرورش توانمندی‌ آنان محدود می‌شود".
اما با جدی گرفتن و درک احترام به دنیای کودک و بازی‌هایش، اعتماد کودک نسبت به احساسات و اندیشه‌ها و آرزوهایش هر روز بیشتر می‌شود و رشد و تکامل شخصیت فردی و اجتماعی وی امکان پذیر می‌شود.
به طور کلی بازی یک نوع حرفه است و باید به همین صورت آن را تلقی کرد. بنابراین مزاحمت برای کودک در خلال بازی یک موضوع کم اهمیت نیست. بازی هرگز نباید روشی برای وقت کشی تلقی شود.
بازی برای کودکان مساوی است با صحبت برای بزرگسالان.
بازی وسیله‌ای است برای بیان احساسات، کشف روابط و ارضای خود.

اهمیت بازی در رشد اجتماعی کودک- خانم علیزاده مربی تخصصی بازی

ویراستار مدرسه
25 شهریور 1399، ساعت 10:39۲۰ دقیقه مطالعه
اهمیت بازی در رشد اجتماعی کودک- خانم علیزاده مربی تخصصی بازی
خلاصه مطلب

علیزاده مربی تخصصی بازی

 

 

مقاله علمی در مورد اهمیت بازی برای کودکان 

اهمیت بازی در رشد اجتماعی کودک

بازی از مهمترین عوامل رشد جسمانی، عاطفی، اخلاقی، عقلانی و اجتماعی تلقی می‌شود. مهارت‌ها و تجارب کودک ازطریق بازی رشد می‌کنند و پشتوانه‌ی آن نیز وسایل، مو اد گوناگون، بزرگسالان و مربیان با تجربه‌ای هستند که بازی را بهترین طریق یادگیری و رشد کودک به حساب می‌آورند. " بازی توانای‌های کودک را به کار می‌اندازد و خلاقیت را به همراه می‌آو رد." کودکان ضمن لذت از بازی، مانند بزرگسالان به آن نگاه نمی‌کنند بلکه بازی جزیی از زندگی کودک و از ضروریات مسلم رشد است که با تولد آغاز می‌شود. بازی برای کودک یک فعالیت طبیعی و منطبق بر فطرت اوست و سبب رشد همه جانبه‌ی او می‌شود. کودک از بازی لذت می‌برد و انرژی بی‌پایانی برای انجام دادن آن دارد." او از طریق بازی نحوه‌ی زندگی در جامعه را می‌آموزد و برای بزرگسالی آماده می‌شود." کودک چه در خانه و چه در مهد کودک و کودکستان به فضای کافی برای بازی احتیاج دارد. او با بازی زندگی می‌کند، از بازی لذت می‌برد و ضمن آن مهارت‌های جدیدی کسب می‌کند. از طریق بازی، علاوه بر رشد، اتکای به نفس پیدا کرده و با آشنایی با محیط، حدود توانایی‌های خود را می‌شناسد و برای رفع کمبود‌های خویش تلاش می کند. او چیزهای گوناگون را با هم مقایسه کرده، اختلافات و تشابهات آنها را در می‌یابد و سعی می‌کند موارد استفاده آنها را نیز بیابد. در هنگام بازی، کودک نیروهای جسمانی و عقلانی خود را به کار می‌گیرد و مهارت‌های مختلفی را می‌آموزد، در بازی با سایر کودکان، چگونگی ایجاد ارتباط با آنها را فرا می‌گیرد و دیگران را بهتر می‌شناسد و از خود نیز شناخت بهتری به دست می‌آورد. " بازی، عواطف و احساسات کودک را بیدار می‌سازد و او را به سوی زندگی اجتماعی و قبول مسئولیت‌ها راهنمایی می‌کند." کودک در موقع بازی تمام توانایی‌های خود را به کار می‌گیرد و با انطباق این توانایی ها با محیطی که در آن زندگی می‌کند، موقعیت خود را در می‌یابد. کودک از طریق بازی کردن احساسات خود را بیان می‌کند و بدین وسیله، ترس و نگرانی‌های خود را ابراز می‌کند و در بسیاری از موارد مسائل خود را حل می‌کند." کودکان در بازی‌های گروهی، راه و رسم زندگی با دیگران را می‌آموزند و تجارب جدیدی کسب می‌کنند." این بازی‌ها نه تنها در رشد و شخصیت کودک موثر است، بلکه از طریق آنها می‌توان به رشد عاطفی و اجتماعی کودک نیز پی برد و برای مشکلات او چاره‌ای اندیشید.
چنانچه آدلر در این باره می‌گوید:
بازی بیشتر از هر چیز یک تمرین اشتراکی است. این تمرین‌ها کودک را قادر می‌سازد که احساسات اجتماعی خود را برآورده و ارضا کند.
کودکانی که از بازی‌ها و سرگرمی‌ها طفره می‌روند، به خاطر عدم تطابق صحیح با محیط، همیشه آمادگی سوء ظن و بدگمانی را دارند. این کودکان به راحتی خود را از همه‌ی بازی‌ها کنار می‌کشند و چنانچه آنها را در موقعیت بازی با دیگر کودکان قرار دهند، لذت و خوشی آنها را نیز ضایع می‌سازند. تکبر، کمبود احترام به خود، ترس حاصله از ایفای بد نقش خود در بازی، دلایل عمده‌ی این نوع رفتارها هستند. بنابراین از طریق مشاهده‌ی کودک در بازی قادر خواهیم بود که با اطمینان بیشتری میزان احساس اجتماعی او را مشخص کنیم.
کودک در بازی نه تنها احساسات اجتماعی خود را آشکار می‌سازد، بلکه فرصت می‌یابد که آن را رشد و گسترش دهد. بنابراین اگر یک کودک هنوز شیوه‌های قابل قبولی برای تعیین مکان خود در بازی پیدا نکرده باشد، باید فرصت‌هایی در اختیار او قرار گیرد که برای ملحق شدن به بازی دسته جمعی به گونه‌ای که موفق نیز بشود، تشویق شود. کودک از طریق بازی یاد می‌گیرد که چگونه در استفاده از وسایل بازی با دیگران سهیم شود و از این طریق حس تعاون و احترام به دیگران را در خود رشد می‌دهد. در حدود سه سالگی، کودک نسبت به کودکان دیگر و بازی با آنان علاقه‌مند می‌شود و به تدریج آمادگی پیدا می‌کند که حقوق دیگران را درک کند. وقتی کودک به این مرحله‌ رسید، زمان آشنایی و آموختن بازی‌های گروهی فرا می‌رسد.
اریکسون نیز بازی با دیگران را مطرح می‌کند و به نقش بازی‌های گروهی در سازگاری اجتماعی اشاره می‌کند: در سنین مهد کودک، بازیگوشی وارد حیطه‌ی وسیعی می‌شود؛ یعنی دنیایی که با دیگران قسمت شده است. کودک ابتدا با دیگران به صورت یک شی برخورد می‌کند، آنها را تفتیش می‌کند، به درون آنها می رود یا می‌خواهد که از آنها استفاده کند.
کودکی که بازی می‌کند، نقش خود را مرتب تغییر می‌دهد و مجبور می‌شود که چشم انداز خود را نیز تغییر دهد. در بازی‌های گروهی که دارای قواعد و مقررات است، بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند ( همان طور که نقش خود را می‌داند ) و همچنین باید توانایی گرفتن نقش دیگران را در خود رشد و توسعه دهد تا بتواند از این طریق پیش بینی کند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد تا رفتار خود را با آن سازگار نماید. کودکانی که بازی می‌کنند بیش از هویت خود یاد می‌گیرند. آنها از طریق بازی کردن، نقش‌های مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی را که رفتار بازیگر را تنظیم می‌کند، می‌آموزند.
بازی اجتماعی به کودک فرصت می‌دهد تا دیدگاه خود را درباره‌ی هویت خود، تعامل با دیگران، نقش‌های اجتماعی واهمیت رفتار منطبق بر قواعد و مقررات رشد دهد.
این واقعیت که اجتماعات مختلف انسانی در نقاط مختلف کره‌ی زمین موجب پیدایش انواع گوناگون انسان متمدن می‌شود، موجب شده است که انسان شناسان و جامعه شناسان نیز به همراه روانشناسان، دانش استفاده از بازی در فرهنگ‌های مختلف جهان را ارائه دهند. آشکار است که بازی‌هایی که در آن کودکان نقش‌های اجتماعی را بازی می‌کنند از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است و بستگی به الگویی دارد که برای تقلید در دسترس است. یعنی وضع خانوادگی و ساختار اجتماعی، بر انتخاب کودک از فعالیت‌های بازی تاثر می‌گذارد.
به عبارت دیگر " انواع گوناگون بازی‌ها به سیستم اجتماعی و فرهنگی، مذهب و محیط طبیعی و زیستی آن جامعه ارتباط دارد." بنابراین جزئیات مجموعه‌ی بازی‌هایی که یک جامعه در دسترس اعضایش قرار دهد، به وسیله‌ی ارزش‌ها و شیوه‌ی زندگی آن جامعه تعیین می‌شود.
برای روشن شدن این مطلب می‌توان یک پدیده‌ی مشترک فرهنگی مانند بازی با عروسک را بین دو کشور با دو فرهنگ متفاوت مانند ایران و ژاپن مورد بررسی و مقایسه قرار داد و به این ترتیب میزان جامعه پذیری و فرهنگ پذیری و رشد اجتماعی کودکان به وسیله‌ی عروسک‌ها را مشخص کرد. عروسک می‌تواند با تخلیه‌ی یک سری عواطف و احساسات انسانی در کودک سبب رشد عاطفی و اجتماعی کودک شود. تخلیه‌ی این عواطف زمینه‌های رشد و تکامل عاطفی کودک را فراهم می‌کند. بنابراین، همین تخلیه‌ی عاطفی موجب تکامل عواطف اجتماعی و گرایش کودک به ارتباط اجتماعی می‌شود. زیرا وقتی کودک در‌می‌یابد می‌تواند با عروسک رابطه‌ای مفید و موفق ایجاد کند، در اصل تجارب موفقی را در ارتباط با دیگری به دست آورده است که همین تجارب موفق رابطه‌ی کودک با عروسک می‌تواند راهگشای روابط گرمتر و صمیمی‌تری در آینده برای کودک باشد. البته مشروط به این که کودک در چنین ارتباطی با نگرشی مثبت از سوی خانواده تایید شود وگرنه احساس گناه و ناکامی باعث بی‌میلی و عدم تمایل کودک به چنین روابطی می‌شود. مطلب زیر که نتیجه‌ی تحقیق میان خانواده‌های ایرانی و ژاپنی است. بیانگر دیدگاهشان درباره‌ی عروسک بازی‌ است و مشخص می‌کند که تا چه حد کارکردهای عروسک‌ها از نگرش آنها متفاوت بوده است و این دو ملیت به صورت‌های مختلفی به این پدیده‌ی مشترک فرهنگی نگاه می‌کنند.
دیدگاه خانواده ایرانی پیرامون عروسک
1-     وسیله سرگرمی کودکان.
2-     رابطه عروسکی نوعی بازی است.
3-     عروسک وجودی بدون جایگاه و نقش اجتماعی.
4-     در صورت خراب شدن دور انداخته می‌شود.
5-     بی‌نیاز ارتباط و عدم لزوم نگهداری درازمدت آن.
6-     عدم وجود حمایت اجتماعی و توجه به عروسک.
7-     آزاد بودن کودک در رفتار با عروسک.
دیدگاه خانواده ژاپنی پیرامون عروسک
1-     وسیله رشد اجتماعی کودکان.
2-     رابطه عروسکی نوعی از زندگی است.
3-     وجودی قابل احترام و دارای نقش اجتماعی.
4-     در صورت خراب شدن باید تعمیر شود آن هم در بیمارستان مخصوص عروسک‌ها.
5-     نیازمند ارتباط اجتماعی و لزوم برای نگهداری.
6-     وجود حمایت اجتماعی و توجه به عروسک.
7-     مقید بودن کودک به درست رفتار کردن با عروسک.
مطابق مطالب فوق می‌توان متوجه این نکته شد که دیدگاه‌های کودکان ایرانی درباره عروسک‌های خود نسبت به دیگدگاه‌های بزرگترهای خود فاصله‌ی بیشتری دارد. در حالی که در ژاپن نزدیکی نوع دیدگاه و تصوری که خانواده و فرزندان به عروسک‌ها دارند، سبب نوعی روانی و تسهیل ارتباطی میان کودک، عروسک و خانواده شده است. در چنین حالتی کودک از عروسک مراقبت می‌کند و نیازمندی‌های او را برآورده می‌سازد. بنابراین مسئولیت و درک کودک از روابط اجتماعی افزایش می‌یابد.
" تا زمانی که بزرگسالان دنیای کودکی و بازی‌های کودکانه را جدی نگیرند، امکان رشد اجتماعی و پرورش توانمندی‌ آنان محدود می‌شود".
اما با جدی گرفتن و درک احترام به دنیای کودک و بازی‌هایش، اعتماد کودک نسبت به احساسات و اندیشه‌ها و آرزوهایش هر روز بیشتر می‌شود و رشد و تکامل شخصیت فردی و اجتماعی وی امکان پذیر می‌شود.
به طور کلی بازی یک نوع حرفه است و باید به همین صورت آن را تلقی کرد. بنابراین مزاحمت برای کودک در خلال بازی یک موضوع کم اهمیت نیست. بازی هرگز نباید روشی برای وقت کشی تلقی شود.
بازی برای کودکان مساوی است با صحبت برای بزرگسالان.
بازی وسیله‌ای است برای بیان احساسات، کشف روابط و ارضای خود.